
استارتاپ چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
استارتاپ چیست؟
ما هرچقدر مفصل راجع به استارتاپ بنویسیم و نوشتههایمان را تأثیرگذار و جامع بدانیم اهمیتی ندارد؛ مگر زمانی که بتوانیم این سؤال ساده و البته اساسی را پاسخ دهیم. استارتاپ چیست ؟
تعاریف مختلفی برای استارتاپ وجود دارد اما یکی از بهترین تعاریف استارتاپ را نیل بلومنتال (Neil Blumenthal)، بنیانگذار و مدیرعامل واربی پارکر ارائه داده است؛ او در جواب استارتاپ چیست گفته است: “یک استارتاپ، شرکتی است که تلاش میکند مشکلی را حل کند؛مشکلی که راه حل آن آشکار نیست و تضمینی برای مؤفقیتش وجود ندارد”.
استارتاپ نوعی سرمایهگذاری توسط بنیانگذاران آن، پیرامون یک ایده یا مشکل است. پیشرفت استارتاپ با یافتن یک ایده یا راه حل یک مشکل، ترسیم چشماندازی برای آن، ایجاد یک تیم متعهد همسو با چشمانداز (ویژن) و تلاش برای تبدیل ویژن به واقعیت آغاز میشود.
هدف بنیانگذار (بنیان گذاران) اولیه، ایجاد یک تیم مؤسس ماهر و توانا است تا بتواند اعتبار مشکل یا راه حل اولیه و تناسب آن با محصول یا بازار را تأیید کند، قبل از آنکه استارتاپ به کسبوکاری بزرگ و پایدار تبدیل شود.
بنابراین علاوه بر اهمیت فرآیند نوآوری، از ایده گرفته تا ارزش تولید محصول و مدل کسبوکار، استارتاپها باید یک تیم قدرتمند و متعهد داشته باشند. ایده خوب و تیم حرفهای، استارتاپ را به یک شرکت عالی تبدیل میکند. یک شرکت عالی و بزرگ، یک نهاد پایدار است که دیگر وابسته به هیچ فرد یا سازمانی نیست؛ جایی که تمام دانش، ارزشها، استراتژیها و … در بطن آن گنجانده شده است به گونهای که فعالیتهای خود را ادامه دهد و آنها را بهبود ببخشد. این کسبوکار برای مشتری، سهامداران و سایر ذینفعان کلیدی ارزش ایجاد میکند.
ویژگی اصلی یک استارتاپ که بسیاری از افراد متخصص بر روی آن توافق دارند توانایی رشد و مقیاسپذیری استارتاپ است. این رشد که بدون محدودیت جغرافیایی است استارتاپها را از مشاغل کوچک متمایز میکند. یک رستوران محلی استارتاپ نیست؛ حتی زمانی که حق فرانچایز را واگذار میکند.
تاریخچه استارتاپ چیست؟
پس از رسیدن به پاسخ استارتاپ چیست باید بدانید که؛ اصطلاح استارتاپ اولین بار توسط صنعت سرمایهگذاری به کار گرفته شد. افراد فعال در این صنعت، از واژه استارتاپ برای تمایز نوع خاصی از شرکتهای جدید باکسبوکارهای سنتی استفاده میکردند. جایی که عامل اصلی این جداسازی “رشد سریع و مقیاسپذیری” بود. اگرچه در دهه90، با فراگیری اینترنت و وبسایت این اصطلاح رایج شد؛ قدمت اولین استارتاپهای واقعی به دهه 30 و حتی قبل از آن بازمیگردد. برای مثال شرکت IBM که در سال 1911 تأسیس شده و از بزرگترین تولیدکنندگان نرمافزار و سختافزار در کل جهان محسوب میشود؛ از اولین استارتاپهایی است که اکنون در دره معروف سیلیکون ولی قرار دارد.
اگر استارتاپ را یک شرکت، با تکنولوژی بسیار مقیاسپذیر و با هدف رشد سریع در نظر بگیریم؛ میتوانیم به دنبال اولین استارتاپ در تاریخ باشیم. به عنوان مثال، شرکت ادیسون جنرال الکتریک (GE) را میتوان یکی از اولین استارتاپها دانست. رشد سریع و مسیر دشوار پیروزی برای آن شرکت، مشابه یک سفر استارتاپی است. بسیاری از شرکتها مانند نوکیا نیز میتوانند در روزهای آغازین خود به عنوان یک استارتاپ در نظر گرفته شوند.
هرچند آغاز “دوران استارتاپ” به طور دقیق مشخص نیست، اما این مسئله با ظهور اکوسیستم تجاری Silicon Valley ارتباط تنگاتنگی دارد. بنابراین میتوان فرض کرد که اولین استارتاپها شرکتهای Silicon Valley هستند.
استارتاپ در دیکشنریهای معتبر جهان چه تعاریفی دارد؟
در سالهای اخیر، برخی از دیکشنریها، استارتاپها را با شرکتهای فناوری معادل سازی کردهاند، گویی این دو به طور ذاتی در هم تنیدهاند. اما اغلب آنها بر نوپا بودن استارتاپها تاکید دارند. برای اینکه بدانیم استارتاپ چیست و این واژه را بهتر و جامعتر درک کنیم، سر زدن به دیکشنریهای مختلف میتواند ایده خوبی باشد. دیکشنریهای معتبری مانند آکسفورد، کمبریج، وبستر و … استارتاپ را اینگونه تعریف کردهاند:
دیکشنری آکسفورد: کسبوکاری که به تازگی کار خود را آغاز کرده است؛ به طور خاص کسبوکار اینترنتی.
دیکشنری کمبریج: یک کسبوکار کوچک که به تازگی شروع به کار کرده است. استارتاپها در دنیای تجارت بسیار آسیبپذیرند.
دیکشنری وبستر: استارتاپ یک شرکت تجاری نوپا است.
دیکشنری کسبوکار: مرحله اولیه چرخه زندگی شرکت (بنگاه اقتصادی) که در آن کارآفرین از مرحله ایده به سمت تأمین مالی، تعیین ساختار اصلی کسبوکار و شروع فعالیتهای تجاری میرود.
دیکشنری امریکن هریتیج: یک کسبوکار یا فرد مسئول که به تازگی فعالیت تجاری خود را آغاز کرده است.
دیکشنری لانگمن: شرکت جدیدی که اخیرا تاسیس شده است.
دیدگاه اساتید کارآفرینی نسبت به ماهیت استارتاپ چیست؟
بدون شک یکی از برترین اساتید حوزه کارآفرینی و استارتاپ، استیو بلنک است. او استادیار دانشگاه استنفورد، مدرس و محقق اصلی بنیاد ملی علوم در دانشگاه کالیفرنیا، دانشگاه برکلی است. بلنک که در سیلیکون ولی مشهور به پدر نوآوری و بنیانگذار هشت استارتاپ هایتک است میتواند بهتر از هر فرد دیگری به سؤال استارتاپ چیست پاسخ دهد. بر اساس نظر استیو بلنک، “استارتاپ سازمانی است که با هدف جستوجوی یک مدل کسبوکار تکرارشونده و مقیاسپذیر، شکل گرفته است”.
اریک ریس نویسنده کتاب معروف استارتاپ ناب و نظریه پرداز در حوزه کارآفرینی استارتاپ را یک نهاد انسانی میداند. طبق نظر او “این نهاد برای ارائه یک محصول یا خدمت جدید در شرایطی با ابهام بالا به وجود آمده است”.
بزرگان حوزه تکنولوژی چه تعاریفی برای استارتاپ بیان کردهاند؟
آدوراچونگ، بنیانگذار و مدیرعاملHomejoy، (یکی از معروفترین استارتاپهای ایالات متحده در سال 2013) تعریف جالبی از استارتاپ دارد. او در پاسخ به استارتاپ چیست میگوید که استارتاپ یک حالت ذهنی است.
اما یکی از زیباترین تعاریف از استارتاپ را، ویل شروتر بنیانگذار و مدیر عامل استارتاپهای Startups.comZirtual, Fundable and، Zana ارائه کرده است. ویل میگوید: “استارتاپ تجسم زنده و حقیقی رویای بنیانگذار است.
Jochem Wijnands، بنیانگذار استارتاپ یکه در سال 2014 توسط اپل خریداری شد استارتاپ را اینگونه تعریف میکند:
استارتاپ یک نسخه مدرن از مخترع است. فردی که مشکلی را تجربه میکند و سپس سعی میکند با ذکاوت آن را حل کند. یک کسبوکار یا استارتاپ موفق معمولاً قصد دارد تا مشکلی را حل کند و دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کند.
به تعریف دیو مک کلور مؤسس یکی از بزرگترین شتابدهندههای دنیا نیزدقت کنید: استارتاپ سازمانی است که درباره سه مسئله ابهام دارد: محصولش چیست، مشتریان آن که هستند و چگونه باید پول دربیاورد.
از نظر تمامی این افراد استارتاپ یک رویای بزرگ است که به ماموریتی برای حل یک مشکل تبدیل شده است. مسیر پیوستن این رویا به واقعیت، مسیری پر از ابهام و خطر است.
چه تفاوتهای بنیادی بین یک کسبوکار سنتی با یک استارتاپ وجود دارد؟
اگر با ذرهبین یک محقق به کندوکاو پیرامون یک استارتاپ و یک کسبوکار سنتی بپردازیم تفاوتهای زیادی بین این دو مشاهده میکنیم؛ اما برخی از تفاوتها بنیادی بوده و برخی دیگر معیارهایی است که میتواند در شرایط و موقعیتهای مختلف دستخوش تغییر شود.
تفاوتهای اصلی بین یک استارتاپ و یک کسبوکار کوچک سنتی عبارتند از:
- هدف
اولین تفاوت واقعی بین یک استارتاپ در مقابل کسبوکار سنتی، هدف از راهاندازی و رشد هر کدام از آنها است. هدف بنیانگذار استارتاپ این است که بازار را با یک مدل تجاری مقیاس پذیر و تأثیرگذار برهم بزند. هنگام ورود به بازار، یک استارتاپ باید تا حد ممکن موفق باشد تا سهم بالایی ازبازار را بدست آورد. هدف نهایی یک استارتاپ تبدیل شدن به رهبر بازار است. در حالیکه هدف اصلی کسبوکارهای سنتی تمرکز بر تأمین نیازهای مخاطبان هدف است تا بتوانند به سودآوری خود ادامه دهند. برای یک کسبوکار سنتی داشتن سهم کوچکی از بازار نیز راضیکننده است.
- تامین مالی و سرمایهپذیری
تفاوت بین استارتاپها و مشاغل سنتی ر ا میتوان در انواع راهکارهای سرمایهپذیری و تأمین مالی مشاهده کرد. بسیاری از مشاغل کوچک و سنتی میتوانند با سرمایه اندک کار خود را شروع کنند و به درآمدزایی برسند؛ زیرا از ابتدا تمرکز خود را بر سودآوری قرار دادهاند. از آنجا که این مشاغل بلافاصله به سود میرسند، نیاز به یافتن سرمایهگذار ندارند.اما استارتاپها به روشی کاملاً متفاوت سرمایه دریافت میکنند. استارتاپها معمولا در تلاشند کالا یا خدمتی جدید را به بازار ارائه دهند؛ پس نیاز به سرمایه قابل توجهی برای توسعه و رشد دارند. آنها معمولا وقت زیادی را صرف یافتن سرمایهگذار میکنند و البته با خطر بالای شکست نیز مواجه هستند.
معیارهای تفاوت یک کسبوکار استارتاپی با سایر کسبوکارها چیست؟
بیان ویژگیهای استارتاپ و تفاوت آن با سایر کسبوکارهاآسان نیست زیرا درآمد، سود و تعداد کارمندان تا حد زیادی در بین استارتاپها و حتی صنایع مختلف متفاوت است. اما برخی ویژگیهای مشترک در بین استارتاپها وجود دارد که آنها را از یک کسبوکار کوچک و معمول متمایز میکند. در زیر، ما 5 معیار اصلی تفاوت بین یک کسبوکار استارتاپی و یک کسبوکار سنتی را بیان کردهایم:
- رشد چشمگیر
استارتاپها مشاغلی هستند که به طرز باورنکردنی مقیاسپذیرند و این رشد سریع و مقیاسپذیری، آنها را از مشاغل کوچک متمایز میکند. نکته قابل ذکر این است که شرکتهایی که به سودآوری میرسند ممکن است دیگر به عنوان یک استارتاپ محسوب نشوند.
- نوآوری
در دو سال گذشته، نوآوری و اختلال در کنار هم به دایره واژگان کسبوکار رخنه کرده است. شرکتهای نوپا با نوآوری، ایدههای جدید، استفاده از فناوری و با حل خلاقانه مشکل، بازارهای موجود را مختل میکنند.در صنعت هتلداری شرکتهای (Airbnb) یا جاباما، در صنعت تاکسیرانی شرکتهای (Uber) و یا اسنپ، در حوزه فناوری موتورهای جستجو کمپانی (Google)؛ نمونههایی برای این واقعیت هستند. همچنین نوآوری میتواند در محصول، خدمتو یا حتی در مدل کسبوکار باشد.
- سن
استارتاپها عموماً جوان هستند و بعد از سه سال فعالیت، اکثر آنها دیگر استارتاپ محسوب نمیشوند. افزایش سن یک استارتاپ با رخدادهای دیگری نیز همراه است:
این شرکت توسط یک شرکت بزرگتر خریداری میشود.
این شرکت دفاتر متعددی را در اختیار میگیرد.
این شرکت به درآمد بیش از 20 میلیون دلار میرسد.
این شرکت بیش از 80 کارمند دارد.
این شرکت بیش از پنج مدیر دارد.
بنیانگذاران بخشی از سهام خود را میفروشند.
نکته مهم این است که هیچ قوانین مشخصی وجود ندارد و یک شرکت پنج ساله با توجه به دیگر پارامترها میتواند استارتاپ باشد.
- فرهنگ
بسیاری از بنیانگذاران استارتاپها بر این باورند که فارغ از هر معیار دیگری، استارتاپها یک فرهنگ هستند. بر اساس این باور آنها استدلال میکنند که یک شرکت، در هر سن و با هر اندازهای میتواند یک استارتاپ باشد. آنجا که افراد احساس میکنند آنچه که انجام میدهند بر سرنوشت شرکت تأثیر میگذارد؛ جایی است که به آن استارتاپ گفته میشود. هر چند دوام یک فرهنگ استارتاپی پویا، با ورود هر کارمند جدید و با گذشت هر سال سختتر میشود.
- فناوری محور بودن
بنا بر برخی تعاریف، یک استارتاپ لزوما مبتنی بر فناوری نیست، گرچه در واقعیت اغلب استارتاپها وابسته به تکنولوژیهای روز هستند. شرکت های نوپا اغلب برای حل مشکلات از فناوری استفاده میکنند و دسترسی روزافزون به فناوری، رشد چشمگیر استارتاپ را امکان پذیر میکند.
به نقل از وبسایت: nexinolab.com
افزودن دیدگاه جدید